جدول جو
جدول جو

معنی آب انبار - جستجوی لغت در جدول جو

آب انبار
حوض بزرگ روپوشیده در زیرزمین که سقف آن را با آجر می سازند، جای ذخیره کردن آب
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
فرهنگ فارسی عمید
آب انبار
(اَمْ)
خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را، پارگین. (ربنجنی) ، آبدان. آبگیر. تالاب. مصنع. برخ
لغت نامه دهخدا
آب انبار
(اَمْ)
نام محلی کنار راه کازرون ببوشهر میان راهدار و برازجان در 1109100 گزی طهران
لغت نامه دهخدا
آب انبار
حوض بزرگ رو پوشیده در زیر قسمتی از بنا حفر شده جهت ذخیره کردن آب
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
فرهنگ لغت هوشیار
آب انبار
جایی سرپوشیده برای ذخیره کردن آب در زیرزمین، آبدان، آبگیر
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
فرهنگ فارسی معین
آب انبار
برکه، آبدان، آبگیر، برم، تالاب
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب انگور
تصویر آب انگور
افشرۀ انگور، آبی که از انگور رسیده بگیرند، شراب، عرق، می، باده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
پرخور، شکم پرست، لت انبان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب نبات
تصویر آب نبات
نوعی از شیرینی که با شیرۀ شکر درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
توقفگاه ستور میان دو منزل، آسایش و رفع ماندگی را، چوبی کاواک و میان تهی کرده که چوبی دیگر در میان آن فروبرند و بفشار آب در آن کنند و نیز بیرون افکنند. آبدزدک. و به عربی آن را زراقه (ربنجنی) ، ذراقه و سراقه و مضخه گویند
لغت نامه دهخدا
(بِ)
رجوع به آب انار شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
نام ناحیه ای از طالش دولاب گیلان
لغت نامه دهخدا
(بِ اَ)
شراب. باده:
آب انگور بیارید که آبان ماهست
آب انگور خزانی را خوردن گاهست.
منوچهری.
ای یار سرود و آب انگور
نه یار منی بحق والطور.
ناصرخسرو.
زاهد گوید که جنت و حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است.
خیام.
زآب انگور، نار طبع مکش
زآتش باده آب روی مبر.
سنائی
لغت نامه دهخدا
(بِ اَ)
آبی که از فشردن انار گیرند
لغت نامه دهخدا
(بِ نَ)
قسمی حلوا و شیرینی:
چه شیوه میکندآب نبات با دل ما
که بر طبقچۀ شمشاد و کاسۀ حلبی است.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
و لشکرگاه هرثمه بر نهروان بود بر دوفرسنگی از دروازۀ بغداد و لشکر طاهر جائی بود که آن را باب انبار گویند سوی بصره بر یک فرسنگی از شهر. (ترجمه طبری نسخۀ خطی متعلق بکتاب خانه مؤلف ص 513)
لغت نامه دهخدا
(لَ اَمْ)
لتنبار. لت انبان. شکم پرست. لتنبر. رجوع به لتنبار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب نبات
تصویر آب نبات
قسمی شیرینی که با شیره شکر سازند. شکرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
شکم پرست پرخوار
فرهنگ لغت هوشیار
انباشته بگل گل انباشته: بر این تیغ کوه گل انبار گویی چو فغفور بر تختم و فور برکت. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب اندام
تصویر آب اندام
آنکه دارای پیکری زیباست خوش شکل خوش قد و قامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب انگور
تصویر آب انگور
شراب، باده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب انار
تصویر آب انار
آبی که از فشردن انار گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
توقفگاه ستوران در میان دو منزل برای رفع خستگی، چوبی میان تهی که چوب دیگر در میان آن فرو برند و بفشار آب در آن کنند آب دزدک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب نبات
تصویر آب نبات
((نَ))
نوعی شیرینی که با شیره شکر سازند
آب نبات چوبی: آب نبات مخصوص کودکان که معمولاً دسته چوبی یا پلاستیکی دارد
آب نبات قیچی: آب نباتی که پیش از سرد شدن آن را به صورت مفتول باریکی درمی آورند و با قیچی به قطعات کوچک تقسیم می کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب انگور
تصویر آب انگور
((بِ اَ))
فشرده انگور، شراب، باده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
((~. اَ))
شکم پرست، پرخور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب انداز
تصویر آب انداز
استراحتگاهی در میان دو منزل برای رفع خستگی از چهارپایان، آب دزدک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب اندام
تصویر آب اندام
((بْ. اَ))
خوش قد و قامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قبض انبار
تصویر قبض انبار
رسید انبار
فرهنگ واژه فارسی سره
از محله های قدیمی شهرهایی که آب انبار مرکزی شهر در آن واقع
فرهنگ گویش مازندرانی